این پست رو میذارم که شاخ دربیارین و بخندین...با دوستام نشسته بودیم ..دلتنگ خانواده هم بودیمیه هویی با خودمون گفتیم ما که راهمون دوره بخایم بریم خونهچرا نریم یکی از این شهرهای همسایه ی شهری که الان هستیمعاغا تو کسری از ثانیه تصمیم گرفتیم و بعد از زنگیدن به خانواده ها و کسب رضایت الان نشستیم واسه مسافرت فردا آماده میشیم،صبح ساغت 6 را میفتیم یه سه ساعتی باید تو راه باشیملقمه های تو عکس رو که میبینین برای صبحونه آماده کردیم
پس خانواده هاتون اجازه دادن (خدا رو شکر)
بدون اجازه ی خانواده محترم، مگه میشه ؟مگه داریم؟
بععععله تصمیم باحالیه ولی نه موقعی ک بشینی با حسرت نگاشون کنی ....
آخیییییی
واییییییییییی.
منده منم میخوام بیام باهاتون فک کنم اگه الان راه بیفتد تا صبح میرسم آره؟؟؟؟
خخخ پاشو بیا
خخخ خوشم میاد تغذیتونم مفیده مفیده با ....نون پنیر با گردو....عجب میچسبه
بععععععله
به به کبری خانوووووم....
عجب تصمیم باحالیه...امیدوارم بهتون خیلی خیلی خوش بگذره...ایشالا همیشه همین طور شاد باشی
مرسی خانومی، همچنین