خخخخ این چند روز تعطیلی رو یه هویی تصمیم گرفتم برم ولایت یه سری به خانواده محترم بزنم جاتون خالی نفهمیدم چه جوری رفتم و چه جوری برگشتم،درعرض سه روز طی یک سری برنامه ریزی های پیچیده از تمامی خاله هااا ،عمه هااا،عموهااا و دایی ها دیدن کردمولایتم بارونی بودشدییییید،اینم عکس یکی از خیابوناش که سطح آب اینقد بالا اومده بود که با ماشینم نشد رد شم و پیاده شدم و عکاسی رو شرو کردم
من عازم غربت نیستم. چون دانشگاهم در ولایت خودم واقع شده.
خیلی دوست داشتم برم یه شهر دیگه... ولی نشد.دوست داشتم تجربه کنم که دوری از ولایت چه حسی داره.
شاید یه روزی تجربه کنم.
با تموم سختی هاش خوشی های خودشو داره، ایشالا تجربه میکنی در موفقیت های بعدیت عزیزم
سلام... قربون بارون ولایت برم که هیچ جا مثل ولایت خود ادم نمیشه
سلام خخخخ آره واقعا
ولایت ما هم بارونیه. البته الان آفتابیه.
وایسا حالا غربت که رفتی دلت واسه آب و هوای ولایتتم تنگ میشه مهسا