خخخخ امشب با دوستم به سرمون زد یکم چیز میز برداریم بریم پیکنیک و خوش گذرونی عاغا حیاط رفتیم هوا سرد بودکلاس ها پر بودکتابخونه نمیشدخلاصه بعد از نیم ساعتی گشتن پناه آوردیم به نماز خونهفقط نمیدونم چرا هرجا میرفتیم همه نشسته بودن درس میخوندن تا مارو میدیدن یه قیافه تعجبی میگرفتن که با تعارف ما که بفرمایید شما هم سهیم شین تو شادیمون ،تعجبشون به لبخند تبدیل میشد.
خخخخخخخخخخ
.مام اکثرا شب نشینی داریم تو خوابگاه هرشب نوبت یکی از خوابگاها میشه خلاصه علوم تفریحی دیگه درسمون درمورد تفریح هستش
افتخار بزرگیه
خدا رو شکر...انگار گردوها تموم شده
خخخخ نه تموم نشده ،مراعات حال شما رو کردم
خخخ عالیه....
خخخخخخ
سلام...به به به چه پیکنیکه باحالی اونم نصفه شبی....
خخخخ ببخشید فقط اونی که تو اون ظرفه هس چیه؟؟؟
خخخخ اون چایی هستش زیادی داغ بود ریختیم تو اون ...
خوش به حالتون... من که این پیکنیک های شبانه رو تجربه نمیکنم.
شبانه روزانه که فرق نداره عزیزم، مهم شاد بودنه، سعی کنین همیشه شاد باشین و بخندین
ماشاالله زورتونو زدین به خوردن و خوابیدن هاااااا
درسم میخونیم