دلم به چیزای الکی خوشه...
برای ثبت لحظات خوش زندگیم...فقط همین
دلم به چیزای الکی خوشه...
برای ثبت لحظات خوش زندگیم...فقط همیندرباره من
زیاد میخندم ، از اینی که هستم راضی ام ، زود صمیمی میشم ، صمیمیتم دست خودم نیس ، مهربونی رو دوست دارم ، دوستای باحال انتخاب میکنم ، عاشق خدام
ادامه...
اومدم...
سلام بر دوستان وبلاگی عزیز
یه مدت نبودم نه اینکه نخوام که باشم یه جوری طلسم شده بود هی میخاستم پست بذارم یه کاری پیش میومد میموند
عجب ماهیه این اردیبهشت ماه
هرروزش بهتر از دیروزش ولادت حضرت علی(ع)، روز معلم و امروزم که عید مبعثخیییلی دلم میخاست تک تک پست بذارم و خاطراتمو ثبت کنم ولی خوب نشد که بشه، ولی عوضش همشو یه جا تبریک میگم بهتون
جا داره از همه ی شما دوستای عزییزم که چه آپ کنم یا نکنم حضور دارین همیشه تشکر ویژه داشته باشموجودتون یه دنیاس
و اما امروزم به مناسبت این عید بزرگ رفتیم بیرون و از خودمون پذیرایی کردیم
و نا گفته نماند کههههه گول قیافشو خوردیم
ولی در هرصورت من همیشه میخندم خداروشکررررشاد باشید
پست جدید کو؟
چشم حتما
سلام
منتظر یه اپدیت خوشمزه هستیم.
خخخخ سلام چه جالب پستام به خوشمزگی معروف شدن
چشم حتما
جات اینجاس=>
عزیزی
Like
هــــــــــعی
میفهمم دوست داشتنِ مه دخت ینی چی...میفهمم
باید به وقتش از خواننده های وبم یه امتحان تستی بگیرم ...ببینم الکی میخونن یا نه
_____
دوهفته طول میکشه تا تموم حرفاتُ فراموش کنم...الان تو حالتِ ذوق مرگستونم
خخخخخ اگه به درس خوندنت با همین اراده محکم ادامه بدی قول میدم دوباره این افتخارو بهت بدم که ذوق مرگت کنم
خخخ
روتو برم من
( مدیونی اگه فک کنی خیلی الان از حرفت خوشحالم)
ولی خُب؟؟!! چاره ای ندارم جز اینکه واسه دلخوشیِ خودمم که شده حرفاتُ قبول کنمُ باور
اون کع 100 البته
اللهم صل علی محمد وآل محمد
حالا بیا و جمعش کن خانوم جوگیرم شد
بابا یه لحظه پستتو دیدم فک کردم دیگه نیستی احساساتی شدم
البته حیف که دوستت دارم
ای بابا...من نرفته برگشتم
قلبونه دلت بشم من
راستش قرار بود برم تا بعد کنکورم ولی واقعا نتونستم...ولی کمتر میام ...خیلی کمتر
مرسی ازت
عههه؟ دیوونه منکه نصف جون شدم داشتم میمردم از غصه نمیتونی ی اطلاعی بدی که هستی
وب من که بدون تو صفایی نداره
پررو نشی صلوات
لینک بدی خوشحال میشم من دادم
حتما
خوشحالم از حضورتون
همیشه خوش باشید ان شاء الله. ..
مرسی هزارتا
سلام.
انشالا همیشه دلت خوش باشه. :)
ممنونم از حضورت
خیلی ممنون
عزیزی
میتونم لینکت کنم؟
بدون شک
توهم لینکی
قیافه اش که گول زننده اس...
حالا دیگه مزه اش رو نمیدونم....
نوش جان (البته اگه بهتون ساخته چون گفتی زیاد جالب نبوده)
بین خودمون بمونه عکسو که انداختم . یه نیگا اینور یه نیگا اونور با یه حرکت سریییع انداختمش سطل آشغال
یعنی انقدر فاجعه بود ؟؟
ممنونم از نظر
عکس هم در قسمت تصاویر بزودی می گذارم ..
چشم ..
آره فاجعه بود
چشمتون بی بلا
ممنونم از توجهتون
سلام دوست من
خوبید؟امیدوارم خوب باشید
وب زیبایی دارید به منم سر بزنید
سلاام ممنون. خوشحالم از حضور سبزتون حتما
بسیار عالی
ممنون یه دنیا
تــا امــکان سفــر به ســرزمین با شــکوه رویــاها وجــود دارد . . .
چــرا ســفر بـه ســرزمین بــرهــوت تلــخی ها . . .
در نــهـایــت . . .
بــاید یــک روز چیــزی از هیـــــــــچ شــروع شــده باشــد . . . .
دقیقا
ممنووون
دریـــــــــــــــــــــا
به فکر خودت نیستی ، به فکر منِ شکمو باش
منم بستنی میخوااااااااااااااااااااااااااام
ای خدا کی میشه من از این وضع خلاص شم
_______
نوش جونت
عیدتم مبارک با تاخیر
واااای
معذرت مه دخت جونم باور کن خیییلی بد مزه بود
ممنون خانومی
تو هم دانشجووومیشی یه روز از این پستا میذاری
شما هم با افتخار لینک شدید.
اینا رو چطوری می خورید؟؟
من که اصلا خوشم نمیاد
اون یکی ها خوشمزه بودن والا
این یکی نمیدونم چرا یکم زیادی بدمزه بود
از این به بعدم نخورید .شکست خوردم اصلا
رفتم ، مرا ببخش و مگو او وفا نداشت راهی به جز گریز برایم نمانده بود
این عشق آتشین پر از درد بی امید در وادی گناه و جنونم کشانده بود
رفتم که داغ بوسه ی پر حسرت تو را با اشکهای دیده ز لب شستشو دهم
رفتم که نا تمام بمانم در این سرود رفتم که با نگفته به خود آبرو دهم
رفتم ، مگو مگو که چرا رفت ، ننگ بود عشق من و نیاز تو و سوز و ساز ما
از پرده ی خموشی و ظلمت ، چو نور صبح بیرون فتاده بود به یک باره راز ما
رفتم که گم شوم چو یکی قطره اشک گرم در لا به لای دامن شب رنگ زندگی
رفتم که در سیاهی یک گور بی نشان فارغ شوم ز کشمکش و جنگ زندگی
من از دو چشم روشن و گریان گریختم از خنده های وحشی طوفان گریختم
از بستر وصال به آغوش سرد هجر آزرده از ملامت وجدان گریختم
ای سینه در حرارت سوزان خود بسوز دیگر سراغ شعله ی آتش ز من مگیر
می خواستم که شعله شوم سرکشی کنم مرغی شدم به کنج قفس بسته و اسیر
روحی مشوشم که شبی بی خبر ز خویش در دامن سکوت به تلخی گریستم
نالان ز کرده ها و پشیمان ز گفته ها دیدم که لایق تو و عشق تو نیستم
به وب من هم سر بزنی خوشحال میشیم
سلام ممنون از حضورتون بله حتما سر میزنم.فقط این شعرتون چرا انقد غمناک بود
دلمان گرفت